دیکشنری
داستان آبیدیک
put a fear
pʊt ʌ fiɹ
فارسی
1
عمومی
::
ترسراكناربگذارید
لغت نامه استاندارد انگلیسی به فارسی
ترجمه مقالات انگلیسی به فارسی
دارالترجمه
PUSTULAR
PUSTULATE
PUSTULATION
PUSTULE
PUSTULOUS
PUT
PUT (OR LAY) ONE'S HEAD (OR NECK) ON THE BLOCK
PUT ‘EM UP
PUT ‘ER THERE
PUT A BEE IN BONNET
PUT A BUG IN ONE'S EAR
PUT A CAP ON
PUT A CONTRACT OUT ON
PUT A DAMPER ON
PUT A DOG OFF THE SCENT
PUT A FEAR
PUT A HOLD ON
PUT A HORSE OUT TO PASTURE
PUT A LID ON
PUT A PLUG IN
PUT A PREMIUM ON
PUT A PRICE ON HEAD
PUT A SMILE ON FACE
PUT A SOCK IN IT
PUT A SPIN ON
PUT A STOP TO
PUT A STRAIN ON
PUT ABOUT
PUT ABOVE
PUT ACROSS
معنیهای پیشنهادی کاربران
پرکردن نام برای ارسال نظر ضروری است
نام و نام خانوادگی
شماره تلفن همراه
متن معنی یا پیشنهاد شما
پاسخ به نظر و معنی پیشنهادی
نام و نام خانوادگی
پر کردن نام برای ارسال گزارش ضروری است.
شماره تلفن همراه (اختیاری)
نظر شما در مورد این معنی
متنی برای نظر وارد کنید.
عبارت داخل کار را وارد کنید